باید از محشر گذشت
لجن زاری که من دیدم سزای صخره هاست ،
گوهر روشن دل از کان و جهانی دیگر است ،
عذر میخواهم پری ...
عذر میخواهم پری ...
من نمیگنجم در آن چشمان تنگ ،
با دل من آسمانها نیز تنگی میکنند ،
روی جنگلها نمی آیم فرود ،
شاخه زلفی گو مباش ،
آب دریا ها کفاف تشنه این درد نیست ،
بره هایت میدوند ،
جوی باریک عزیزم راه خود گیرو برو ...
یک شب مهتابی از این تنگنای بر فراز کوها پر میزنم،
میگذارم میروم ،
ناله خود میبرم ،
دردسر کم میکنم ...
چشمهائی خیره می پاید مرا،
غرش تمساح می آید بگوش ،
کبر فرعونی و سحر سامریست ،
دست موسی و محمد با من است ،
میروی ، وعده آنجا که با هم روز شب را آشتیست ،
صـبـح چنـدان دور نیست ...
شهریار
مرسی دوستای خوبم که بهم سر زدید
خوشحالم که تونستم کمی شادتون کنم
با ازوی شادی همیشگی برای همتون واونایی که دوستشون دارید
94512 بازدید
166 بازدید امروز
232 بازدید دیروز
2162 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian